قدرت پشیمانی

دسته بندی

رایگان

Description

قدرت پشیمانی

چگونه نگاه به گذشته ما را به جلو می برد

کتاب قدرت پشیمانی با ایده عدم پشیمانی مخالف است. در مورد این صحبت می کند که چگونه می توانیم از احساس پشیمانی خود برای انجام کاری مثبت استفاده کنیم. با درک احساسات خود و درس گرفتن از اشتباهات گذشته، می توانیم انتخاب هایی داشته باشیم که به آینده ای معنادار و هدفمند منجر شود.

درباره نویسنده

دانیل پینک نویسنده تحسین شده هفت کتاب است که پنج کتاب آن در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز جای گرفته است. سال چاپ ۲۰۲۲

معرفی

احتمالاً ” پشیمان نباش” را زیاد شنیده اید، اما اگر بگویم این بهترین راه برای زندگی نیست، چه می شود؟ پشیمانی اشکالی ندارد و طبیعی است. برای همیشه وجود داشته و باید بخشی از زندگی همه باشد. وقتی به راه درست به گذشته نگاه می کنیم، می تواند به ما کمک کند تا به جلو برویم، سازنده تر باشیم، هدف خود را پیدا کنیم و آینده معنادارتری داشته باشیم. و هیچ چیز تاسف باری در این مورد وجود ندارد.

پشیمانی می تواند زندگی را برای بهتر شدن تغییر دهد – از جمله زندگی شما.

انسان‌ها به‌عنوان داستان‌سرایانی که در زمان سفر می‌کنند، به راحتی پشیمان می‌شوند.

با گام های صحیح می توانید پشیمانی را به یک کاتالیزور مثبت تبدیل کنید

تشخیص انتخاب های ضعیف ما را به سوی آینده های هدفمندتر و سازنده تر سوق می دهد.

ایده کلیدی 1

پشیمانی می تواند زندگی را برای بهتر شدن تغییر دهد – از جمله زندگی شما.

یک روز صبح در آوریل 1888، آلفرد نوبل، مخترع دینامیت، از خواب بیدار شد و با منظره ای غیرعادی و تکان دهنده روبه رو شد و آگهی ترحیم خودش را در روزنامه دید. روزنامه اشتباه کرده بود. این در واقع برادر بزرگتر آلفرد، لودویگ نوبل بود که درگذشت. تیتر این بود: «تاجر مرگ مرده است» و آلفرد را به خاطر اختراع مواد منفجره‌اش که به نابودی جهانی کمک کرد، محکوم می‌کرد.

همانطور که ممکن است تصور کنید، آلفرد چیزی را که می دید دوست نداشت. به یکباره، یک احساس بسیار انسانی بر او غلبه کرد: پشیمانی. اما به جای کنار گذاشتن این احساس، مانند بسیاری از مردم، آلفرد با پشیمانی خود روبرو شد و آن را به چیزی معنادارتر تبدیل کرد. او از آن به عنوان یک کاتالیزور برای تغییر استفاده کرد – و زندگی او از آن لحظه به بعد هرگز یکسان نبود.

هشت سال بعد، زمانی که آلفرد نوبل در واقع درگذشت، میراث او به طرز چشمگیری متفاوت بود. او در وصیت نامه خود 94 درصد از دارایی خود را برای تأسیس جوایز نوبل به افرادی که سهم قابل توجهی در فیزیک، شیمی، فیزیولوژی یا پزشکی، ادبیات و صلح داشته اند، اعطا کرد. این تصمیم تصویر آلفرد را از یک “بازرگان مرگ” به یک بشردوست تبدیل کرد که به بهبود بشریت اختصاص داشت.

داستان آلفرد نوبل به ما می آموزد که پشیمانی می تواند یک کاتالیزور قدرتمند برای تغییر باشد. به جای تمرکز بر اشتباهات گذشته، در آغوش کشیدن پشیمانی و استفاده از آن به عنوان انگیزه ای برای تحول مثبت می تواند به زندگی معنادارتر و تاثیرگذاری منجر شود. آلفرد نوبل در مواجهه با یک آگهی ترحیم غیرمنتظره و اشتباه، پشیمانی را به فرصتی برای شکل دادن به میراثی تبدیل کرد که امروزه به نفع بشریت ادامه دارد.

ایده کلیدی 2

انسان‌ها به‌عنوان داستان‌سرایانی که در زمان سفر می‌کنند، به راحتی پشیمان می‌شوند.

البته، آلفرد نوبل تنها مردی نیست که تا به حال احساس پشیمانی کرده است. پشیمانی یکی از رایج ترین احساسات انسانی در جهان است و تقریباً همه در یک مقطع زمانی آن را احساس می کنند.

یک نظرسنجی انجام دادند در آمریکا.

در مجموع، تنها یک درصد از پاسخ دهندگان به این نظرسنجی گفتند که هرگز به گذشته زندگی خود نگاه نمی کنند و آرزو نمی کردند که ای کاش کارها را متفاوت انجام می دادند. در همین حال، 82 درصد از مردم گفتند که احساس پشیمانی حداقل بخشی از زندگی آنهاست  و 43 درصد از مردم گفتند که “مکرر” یا “همیشه” درگیر افکار پشیمان هستند.

عجب پشیمانی است! اما وقتی به اعداد دقیق‌تر نگاه می‌کنید، به نظر می‌رسد که انسان‌ها بسیار جالب هستند. در اعماق وجودمان، ما مانند داستان‌سرایانی هستیم که در زمان سفر می‌کنند. مغز ما می‌تواند به گذشته برگردد و داستان‌های مختلفی بسازد – مانند داستان‌های تخیلی که هرگز واقعاً اتفاق نیفتاده‌اند. این طرز فکر فانتزی «تفکر خلاف واقع» نامیده می شود. که یکی از مسایل مهم روان هست. برای درک بهتر، بیایید المپیک تصور کنیم.

مطالعات نشان دادند که کسانیکه مدال طلا و برنز میبرن خیلی خوشحال تر از برنده مدال نقره هستند. خوب طبیعی هست که برنده مدال طلا خوشحال باشه اما چرا برنده مدال نقره که جایگاه دوم را نسبت به برنز داره خوشحال نیست. بدلیل «تفکر خلاف واقع». یعنی فرد برنده مدال نقره اینطور فکر میکنه اگر کار دیگری انجام می‌دادید اوضاع چگونه پیش می‌رفت.

یعنی «اگر فقط» است. مثلا اگر امروز صبح پنج دقیقه بیشتر استراحت می کردم. اگر فقط یک صبحانه بزرگتر یا کوچکتر می خوردم. اگر فقط 100 ساعت دیگر تمرین می کردم، تنفسم را تنظیم می کردم یا کمی بیشتر فشار می آوردم، مدال طلا را می پوشیدم.

اما اگر هر یک از این سناریوهای خلاف واقع درست بود، برنده مدال نقره واقعاً طلا می گرفت؟ گفتنش غیر ممکنه و دقیقاً به همین دلیل است که مغز ما مدام به این چیزها فکر می کند. اگر در المپیک مدال نقره کسب کنید، به راحتی به جای خوشحالی از موفقیت خود، در افکاری مانند “اگر فقط” گیر می کنید.

حالا کمی به آلفرد نوبل برگردیم. آلفرد در نحوه برخورد با پشیمانی متفاوت بود. وقتی خبر اشتباهی را در مورد مرگ خودش خواند، می‌توانست به این فکر کند که چه کاری می‌توانست متفاوت انجام دهد: «کاش به جای دینامیت چیز دیگری اختراع کرده بودم. اگر فقط می توانستم آسیبی که اختراعاتم ایجاد کرده را برطرف کنم.”

اما اگر آلفرد مدام به خود می گفت «اگر فقط»، فایده ای نداشت. بنابراین، او کاری بسیار بهتر انجام داد – او اکنون اقدام کرد تا بعداً پشیمان نشود. در حالی که برخی از مردم در حسرت گیر می کنند، آلفرد از آن برای بهتر کردن آینده خود استفاده کرد. تفاوت زیادی بین پشیمانی که کمکی نمی کند و پشیمانی که کمک می کند وجود دارد. پشیمانی غیر مفید شما را متوقف می کند، اما پشیمانی مفید باعث می شود کارها را انجام دهید. این انتخاب شماست که کدام نوع را می خواهید.

ایده کلیدی 3

احساس پشیمانی در مورد چیزها اشکالی ندارد و به احساسات ما تعلق دارد.

دیدیم که چگونه پشیمانی به خوبی به آلفرد نوبل کمک کرد. اکنون، یک خبر نه چندان خوب وجود دارد: این روزها، مردم دوست ندارند در مورد پشیمانی صحبت کنند و این احساس قوی را نادیده می گیرند.

در سرتاسر جهان، عبارت «بدون پشیمانی» در آهنگ ها ، خالکوبی روی بدن‌ها، و هر از چند گاهی در مکالمه ذکر می‌شود. حتی کتابخانه کنگره آمریکا حاوی بیش از 50 کتاب با عنوان «بدون پشیمانی» است.

اما فکر کردن به اینکه پشیمانی نداشتن خوب است در واقع درست نیست. گاهی اوقات احساس بد، مانند پشیمانی، به رشد ما کمک می کند و نادیده گرفتن این احساسات می تواند واقعاً خطرناک باشد. تصور کنید احساسات شما مانند سهام مختلف است. آیا تمام پول خود را فقط در یک سهام قرار می دهید یا آن را بین سهام های مختلف تقسیم می کنید؟ احساسات خود را به عنوان سهام در نظر بگیرید. آیا فقط در یکی از دو سهم سرمایه گذاری می کنید یا دارایی های خود را در یک سبد سهام پخش می کنید؟

احتمالاً می دانید که این هوشمندانه تر است که پول خود را در سرمایه گذاری های مختلف تقسیم کنید. مردی به نام هری مارکوویتز در دهه 1950 زمانی که در حال تحصیل در رشته اقتصاد بود متوجه این موضوع شد. او آن را «نظریه پورتفولیو مدرن» نامید.

اصل اصلی تئوری مدرن پورتفولیو این است: همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار ندهید. سرمایه گذاری در مجموعه ای از سهام، شانس موفقیت سرمایه گذار را افزایش می دهد، در حالی که سرمایه گذاری تنها در یک یا دو سهم، پتانسیل آنها را محدود می کند.

خوب، معلوم می شود که این نظریه به همان اندازه که در بازار سهام اعمال می شود، در مورد احساسات نیز صدق می کند. ببینید، پرتفوی احساسی ما شامل سهام های مختلف است. برخی از آنها به طور کلی مثبت در نظر گرفته می شوند، مانند عشق، شادی و بعضی بسیار منفی تر در نظر گرفته می شوند، مانند غم، ترس، یا پشیمانی.

بدون تردید، تعداد احساسات مثبت باید از احساسات منفی در یک مجموعه سالم بیشتر باشد. اما احساسات منفی در فهرست سرمایه گذاری های ما نیز جای خود را دارند. ترس از ما در برابر تهدیدهایی مانند ساختمان آتش  گرفته یا کوچه های تاریک محافظت می کند. تنفر ما را از مصرف مواد سمی باز می دارد. سپس، البته، پشیمانی وجود دارد، که می تواند به ما کمک کند یاد بگیریم، رشد کنیم و به پتانسیل کامل خود دست پیدا کنیم.

اگر اگر فقط روی سهام مثبت سرمایه گذاری می کنید، ارزش تجدید نظر را دارد. برخورد با پشیمانی و یادگیری از آن به شما کمک می کند به سمت زندگی بهتر، فعال تر و معنادارتر حرکت کنید. گفتن « بدون پشیمانی  » در واقع به معنای «نه» گفتن برای بهتر شدن است – و این بزرگترین پشیمانی است.

ایده کلیدی 4

با گام های صحیح می توانید پشیمانی را به یک کاتالیزور مثبت تبدیل کنید.

بنابراین، چگونه باید به طور سالم در پشیمانی سرمایه گذاری کنیم؟ به نظر می رسد، یک فرآیند سه مرحله ای مفید برای انجام این کار وجود دارد. بیا یک نگاهی بیندازیم.

مرحله اول به حالت اول برگرداندن آن است. این کار در مورد سناریوهایی صدق می کند که در آن شما کاری را انجام داده اید و سپس از آن پشیمان شده اید. شاید شما با لحن بدی به طرف مقابلتان حرفی زدید. خب، پس این فرصت عالی است تا با یک عذرخواهی صمیمانه، اقدام آزاردهنده خود را «لغو» کنید. یا شاید سال‌ها پیش ارتباط خود با دوستانتان را قطع کرده‌اید – خوب، برای برقراری ارتباط مجدد هرگز دیر نیست.

البته، سناریوهای زیادی وجود دارد که در آن به حالت اول برگرداندن به سادگی امکان پذیر نیست. ممکن است در دوران دبیرستان از یاد نگرفتن زبان دوم پشیمان شوید. و درست است، شما نمی توانید زمان را به عقب برگردانید و دوباره در کلاس های کلاس زبان ثبت نام کنید. اما شما می توانید در زمان حال اقدام کنید. اینجاست که دو مرحله دیگر مدیریت پشیمانی وارد عمل می شود.

نکته بعدی این است که چیزهای خوبی در آن پیدا کنید. فرض کنید از رفتن به دانشکده پزشکی پشیمان هستید، اما حداقل در آنجا با همسرتان آشنا شده اید. این یک “حداقل” بسیار بزرگ است! به همه چیزهای خوب فکر کنید – مانند عروسی ها، نوزادان و سال های عشق – که از آن تجربه نه چندان عالی در دانشکده پزشکی به دست آمد.

اگر بد نبود، همه چیزهای خوب را از دست می دادید.

آخرین اما نه کم اهمیت، مرحله سوم وجود دارد: فکر کنید و برنامه ریزی کنید. این شاید مهمترین قدم باشد زیرا به شما کمک می کند بهتر شوید. در این مرحله باید از خود بپرسید: از پشیمانی ام چه می توانم یاد بگیرم؟ تجزیه و تحلیل پشیمانی‌هایتان با دیدگاهی تغییر یافته می‌تواند باعث قدردانی شود: به تجربیات بد هدفی جدید بدهید و زندگی را در لحظه معنادارتر کنید.

در قسمت بعدی، آخرین قسمت پادکست، به اروپا سفر خواهیم کرد تا ببینیم این آخرین مرحله ممکن است در عمل چگونه باشد.

ایده کلیدی 5

تشخیص انتخاب های ضعیف ما را به سوی آینده های هدفمندتر و سازنده تر سوق می دهد.

در سال 1988، یک جوان آمریکایی 22 ساله به نام بروس پس از یک سال زندگی در کشور دیگری در قطاری به استکهلم رفت. در یک ایستگاه، یک زن جوان بلژیکی به نام ساندرا سوار شد. او یک کارمند در پاریس بود و برای استراحت به خانه می رفت. ساندرا کنار بروس نشست و آن موقع بود که یک اتفاق خاص بین آنها شروع شد.

بروس و ساندرا چندین ساعت بعد را صرف صحبت کردن، خندیدن کردند، طوری که انگار تمام عمر یکدیگر را می شناسند. اما وقتی قطار از بلژیک می گذشت، ساندرا از جایش بلند شد و گفت: “باید بروم.”

بروس مجبور بود انتخاب بزرگی انجام دهد: در قطار بماند و شاید شانس بودن با شخص خاصی را از دست بدهد، یا پیاده شود و ببیند چه اتفاقی ممکن است بین آنها بیفتد. او ماندن در قطار را انتخاب کرد. بروس و ساندرا خداحافظی کردند، درهای قطار باز و بسته شدند و درست به همین ترتیب، ساندرا برای همیشه از زندگی بروس رفت.

بروس از آن زمان نسبت به انتخاب خود احساس بدی داشته است. حتی پس از 40 سال، او هنوز فکر می کند که پیاده نشدن از قطار بدترین تصمیمی است که تا به حال گرفته است. در نظرسنجی جهانی پشیمانی، او نوشت: «دیگر هرگز او را ندیدم و همیشه آرزو داشتم کاش از آن قطار پیاده می شدم».

شدن از اشتباه، او می توانست به احساس بد ادامه دهد یا شروع به فکر کردن و برنامه ریزی برای بهبود اوضاع کند.

البته، همه تجربه‌ای به اندازه تجربه بروس نخواهند داشت. تجربه او مانند چیزی است که مستقیماً از یک فیلم گرفته شده است – تصمیمی در چند ثانیه که مسیر زندگی او را برای همیشه تغییر داد. اما مهم نیست که پشیمانی شما چقدر بزرگ یا کوچک باشد، غرق شدن در آن هیچ چیز مثبتی ندارد. تصور کنید در موقعیت بروس هستید. به جای ناراحت شدن از اشتباه، او می توانست به احساس بد ادامه دهد یا شروع به فکر کردن و برنامه ریزی برای بهبود اوضاع کند.

دو گزینه وجود دارد که بروس می تواند انتخاب کند. اولی، احساس خیلی بدی نسبت به اتفاقی که افتاده، او را ناراحت و ناامید کرده. این مسیری است که به هیچ جا ختم نمی شود. انتخاب دوم، تفکر و برنامه ریزی، مسیر بسیار سازنده تری است. در حین انجام این کار، بروس می‌توانست برنامه‌ای مانند این داشته باشد: “از این به بعد، با حرکت رو به جلو، جسورانه رفتار می‌کنم و ریسک می‌کنم. به قلبم گوش می‌دهم و بدون تردید احساسم را به مردم بگویم. و اگر روزی با موقعیتی روبرو شوم  دوباره مانند Eurail – چه واقعی باشد یا مانند یک انتخاب مشابه – من قطعاً از یک شانس استفاده خواهم کرد.”

برای مشاهده موفقیت آمیز استراتژی در عمل، بیایید ، بیایید ابی هندرسون را بررسی کنیم. او یک جوان 29 ساله از آریزونا است که بزرگترین پشیمانی خود را در نظرسنجی جهانی پشیمانی به اشتراک گذاشته است. پشیمانی ابی این است که وقتی بچه بود با پدربزرگ و مادربزرگش وقت نمی گذراند. او دوست نداشت آنها را در کنارشان داشته باشد و حالا واقعا آرزو دارد که می توانست برگردد و با آنها باشد.

پدربزرگ و مادربزرگ ابی هر زمستان از ایندیانا به آنجا می آمدند. وقتی ابی از مدرسه به خانه آمد، مادربزرگش می خواست درباره روز او بداند، اما ابی زیاد صحبت نمی کرد. او شنیدن داستان های آنها را از دست داد، و حالا که آنها رفته اند، دیگر نمی تواند آنها را بشنود. ابی به جای اینکه احساس بدی نسبت به آن داشته باشد، به مرحله سوم رفت و به فکر راه هایی افتاد تا از پشیمانی خود برای چیزهای بهتر در آینده استفاده کند.

از آنجایی که او نمی تواند به گذشته برگردد و داستان های پدربزرگ و مادربزرگش را به دست آورد، ابی تصمیم گرفت کاری متفاوت انجام دهد. پدرش هنوز زنده است، بنابراین اواز پدرش در مورد”خاطره کودکی مورد علاقه اش سوال می کرد؟” و او با داستان پاسخ می داد. آخر سال تمام آن داستان ها تبدیل به یک کتاب شد.

ابی اکنون به طور فعال با پدرش وقت می گذراند تا در آینده پشیمان نشود. برای او، پشیمانی نشان داد که باارزش‌ترین چیز در زندگی چیست – و او را از رفتن به همان مسیر دو بار باز داشت.

ما دو نمونه از ابراز پشیمانی در زندگی شخصی افراد را بررسی کرده ایم. اما پشیمانی نیروی قدرتمندی در زندگی حرفه‌ای است – پس بیایید کمی به دنیای تجارت بپردازیم.

در سال 2022، تیمی متشکل از چهار روانشناس اجتماعی بررسی کردند که چگونه مردم نسبت به انتخاب هایی که در مذاکرات انجام می دهند پشیمان می شوند. منظور پیشنهادهایی است که افراد هنگام تلاش برای انجام معاملات یا توافق‌نامه‌ها، مانند زمانی که برای دستمزد شغلی مذاکره می‌کنن، ارائه می‌دهند.

آنها دریافتند که کسانی که پشیمان شده اند از ارائه پیشنهادات بیشتر، زمان بیشتری را صرف آماده شدن برای مذاکرات آینده کرده اند. به همین دلیل، آنها نحوه مذاکره خود را تغییر دادند و در نهایت بیشتر برای خود به دست آوردند.

به زبان ساده، این تحقیق نشان می دهد که درک پشیمانی و مقابله با آن می تواند به رشد شخصی و حرفه ای شما کمک کند. این مذاکره کنندگان فقط به اشتباهات گذشته خود فکر نکردند. آنها از احساس پشیمانی استفاده کردند تا برای دفعه بعد آماده شوند، استراتژی های خود را بهبود بخشند و در آینده بهتر عمل کنند. این مثال خوبی است از اینکه چگونه آموختن از پشیمانی می تواند شما را موفق تر کند.

درس مهم؟ دیدن اینکه چه زمانی انتخاب بدی می کنید به شما کمک می کند بهتر شوید. یک روانشناس، بری شوارتز، می گوید که پشیمانی به ما کمک می کند اشتباهاتی را که مرتکب شده ایم، ببینیم، بنابراین اگر وضعیت مشابهی دوباره پیش بیاید، به همان شیوه اشتباه نمی کنیم.

این در مورد آلفرد نوبل و ابی هندرسون صدق می کرد و برای شما هم می تواند صادق باشد. بنابراین، هنگامی که احساس پشیمانی کردید، بایستید و بپرسید: چه چیزی می توانم از این بیاموزم؟ از پشیمانی استفاده کنید تا زندگی خود را بهتر کنید. به یاد داشته باشید، پشیمانی به خودی خود بد نیست – می تواند اتفاقات خوبی را رقم بزند. این ایده را باور نکنید که پشیمانی در احساسات ما نیست.

روی پشیمانی سرمایه گذاری کنید، پشیمان نخواهید شد.

خلاصه نهایی

فکر کردن به اینکه هرگز نباید پشیمان شوید درست نیست و می تواند شما را از بهتر شدن باز دارد. اگر پشیمانی را به روش صحیح مدیریت کنید، در واقع می توانند به شما کمک کنند تا زندگی پربارتر و معناداری داشته باشید.

در اینجا یک نکته وجود دارد: تصمیمات سال نو را با “حسرت های سال گذشته” همراه کنید.

یادگیری از آن حسرت ها را به یکی از اهداف اصلی خود در سال جدید تبدیل کنید. به این ترتیب، پشیمانی شما راهی برای ایجاد تغییرات مثبت در ماه های آینده می شود.

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “قدرت پشیمانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *