تمرکز ربوده شده

دسته بندی

رایگان

Description

تمرکز ربوده شده

چرا نمی توانید توجه کنید  و چگونه دوباره عمیق فکر کنید

نویسنده این کتاب یوهان هاری با توضیح یک مشکل رایجی که تجربه کرده کتاب را شروع می کند: دامنه توجه او در حال کاهش است. به نظر می رسد که او نمی تواند روی چیزهای زیادی خارج از توییتر و اخبار آنلاین تمرکز کند. در طول سه سال، هاری تلاش کرده بود تا دلایل اصلی این مشکل را شناسایی کند. او یک بحران توجه جمعی را کشف می کند که کل جهان را تحت تأثیر قرار داده. از رسانه‌های اجتماعی گرفته تا فرهنگ بهره‌وری، هاری مقصرانی را که در پشت تمرکز ربوده‌شده ما قرار دارند شناسایی می‌کند – و به این فکر می‌کند که آیا امکان پس گرفتن تمرکز ربوده شده هست و اگر هست چگونه می‌توانیم آن را پس بگیریم.

درباره نویسنده

یوهان هاری روزنامه نگار و نویسنده است. کتاب‌های او با موضوعاتی از جنگ با مواد مخدر گرفته تا بیماری‌های روانشناختی، در صدر فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز قرار گرفته و به ۳۸ زبان ترجمه شده‌اند.

مقدمه

این کتاب در مورد داستان این که چگونه توانایی تمرکز را از دست دادیم  و چگونه می توانیم آن را برگردانیم هست.

همه ما تجربه از دست دادن تمرکز موقع انجام کاری را داریم. شما می نشینید، آماده برای کار، و یک اس ام اس دریافت می کنید. همانطور که در حال ارسال اس ام اس هستید، یک هشدار دیگه روی گوشیتون ظاهر می‌شود – بنابراین شروع به خواندن آنچه اتفاق افتاده می‌کنید. اما همانطور که در نیمه راه خواندن هستید، یک پینگ دیگر دریافت می کنید: کسی عکسی را که دیشب پست کرده اید لایک کرده است. و پس از بررسی اینکه چه کسی بود، متوجه می‌شوید که آن‌ها نیز عکس‌های جدیدی پست کرده‌اند. . . آیا آن شریک جدید است؟! همانطور که سرگرم شبکه مجازی شدید متوجه میشید که زمان زیادی گذشته و به خودتون میاین که داشتم چی کار می کردم؟ اوه، درست است: کار کنید.

اگر متوجه شده اید که این روزها تمرکز کردن سخت تر است، تنها نیستید. به نظر می رسد که توجه همه سخت تر شده. به علاوه، هر سال، چیزهای بیشتری ایجاد میشه که سعی می کند توجه ما را جلب کند و ما را از خود دور کند.

متأسفانه، این یک تصادف نیست. و نیروهای خارج از کنترل ما دائماً در تلاش هستند تا توانایی ما برای تمرکز عمیق و مقاومت در برابر حواس‌پرتی را کاهش دهند.

اما چگونه به اینجا رسیدیم؟ و آیا راهی برای فرار از این وضعیت وجود دارد؟ اینها سوالاتی است که ما در این پادکست به آنها خواهیم پرداخت.

در این این پادکست به این موضوع می پردازیم که:

چگونه رسانه های اجتماعی در واقع برای کاهش تمرکز شما طراحی شده اند.

  • آزمایشات حیوانی دهه 1950 چه ارتباطی با دکمه «لایک» اینستاگرام دارد. و
  • چرا صرف زمان کمتر در محل کار ممکن است در واقع بهره وری شما را افزایش دهد.

بخش اول

این فقط شما نیستید – همه در تلاش برای تمرکز هستند.

مگر اینکه در مکانی بسیار دور زندگی کنید، وگرنه متوجه شده اید که این روزها تمرکز واقعاً چقدر سخت است. شما همیشه مشغول هستید، اما به نظر می رسد که کار زیادی انجام نمی دهید.

در سال 2016، سون لیمِن، که استاد دانشگاه فنی دانمارک است، همین احساس را داشت. تمرکز عمیق برای او سخت بود و به راحتی حواسش پرت می شد. او تصمیم گرفت به جای اینکه این احساس را از بین ببرد، مطالعه ای را انجام دهد تا ببیند آیا شواهدی برای حمایت از این حس وجود دارد یا خیر.

پس از تجزیه و تحلیل معیارهای مختلف در پلتفرم های آنلاین، لیمِن و تیمش به چیز جالبی دست یافتند: در سال 2013، موضوعات در توییتر حدود 17.5 ساعت محبوب ماندند تا اینکه مردم علاقه خود را از دست دادند و به سراغ چیز دیگری رفتند. اما در سال 2016، این زمان به 11.6 ساعت کاهش یافت. این کاهش حدود شش ساعت در تنها سه سال است. این مطالعه روندهای مشابهی را در سیستم عامل هایی مانند گوگل نشان داد. به زبان ساده، هر چه زمان بیشتری را به صورت آنلاین سپری کنیم، به نظر می رسد که دامنه توجه ما کوتاه تر می شود.

بنابراین، آیا واقعاً فقط اینترنت است که تمرکز ما را از بین می برد؟

جواب این سوال هم بله و هم خیراست. یعنی صفرو یک  نیست.

لیمِن به تحلیل روند رسانه های اجتماعی بسنده نکرد. او به عقب تر رفت و به هر کتابی که از دهه 1880 تا به امروز در Google Books آپلود شده بود نگاه کرد. با کمال تعجب، او دریافت که این روند چیزهایی که به سرعت توجه ما را به خود جلب می کند و سپس به سرعت محو می شود، چیز جدیدی نیست. حتی قبل از اینترنت هم این اتفاق می افتاد.

مطالعه لیمِن ایده خوبی به ما می دهد، اما همه چیز را پوشش نمی دهد و اندازه‌گیری این معیارها راهی قطعی برای چگونگی تغییر دامنه توجه ما نیست. اما اگر بپذیریم که تمرکز کردن سخت‌تر است، سؤال بعدی این است: چرا؟

یکی از عوامل مهم همان چیزی است که رابرت کولویل، مدیر اتاق فکر، «شتاب بزرگ» می نامد. این بدان معناست که نحوه دریافت اطلاعات سریعتر می شود. در قرن نوزدهم، ممکن بود روزها طول بکشد تا اخبار از یک مکان به مکان دیگر منتقل شوند. سپس، اختراعاتی مانند تلگراف، رادیو و تلویزیون باعث شد اطلاعات بسیار سریعتر منتشر شود. و اکنون، راه‌های بیشتری برای دریافت اطلاعات داریم. در سال 1986، یک فرد در جهان غرب در یک روز به اندازه ای اطلاعات به دست می آورد که گویی 40 روزنامه می خواند. تا سال 2004، این تعداد به 174 روزنامه با ارزش اطلاعات رسید. امروزه، این رقم تقریباً به طور قطع بسیار بالاتر است.

اینترنت این روند را به میزان قابل توجهی سرعت بخشیده است. در حال حاضر، ما همیشه به اطلاعات دسترسی داریم در واقع از طریق اعلان‌های بی‌وقفه که از لپ‌تاپ‌ها و گوشی‌های هوشمند ما می‌آید  و در زندگی ما نفوذ می‌کند.

اما مغز ما با این سرعت تند سازگار نشده است. مطالعات نشان می دهد که این اتفاق نخواهد افتاد. در حالی که تحقیقات مداومی در مورد توانایی ما برای تمرکز وجود دارد، مطالعات تندخوانی نشان می دهد که محدودیتی برای سرعت پردازش اطلاعات وجود دارد. به علاوه، عصب شناسان اشاره می کنند که توانایی مغز ما برای پردازش اطلاعات در 40000 سال گذشته تغییر چندانی نکرده است. چیزی که به طور چشمگیری تغییر کرده است، میزان اطلاعاتی است که ما به مغز خود وارد می کنیم.

بنابراین، جای تعجب نیست که گاهی اوقات تمرکز کردن سخت است.

بخش دوم

برنامه ها و پلتفرم های آنلاین به گونه ای طراحی شده اند که عمداً اعتیاد آور باشند، نه تصادفی.

وقتی متوجه می‌شوید که زمان زیادی را در فیس‌بوک، اینستاگرام، توییتر یا سایر پلتفرم‌ها صرف می‌کنید، در طراحی اشتباه نیست. در واقع عمدی است.

این رویکرد طراحی از آزمایشگاه فناوری های متقاعد کننده در دانشگاه استنفورد نشات گرفته است. در اوایل دهه 2000، این آزمایشگاه بررسی کرد که آیا اصول روانشناسان رفتارگرای تأثیرگذار می تواند در برنامه های رایانه ای ادغام شوند یا خیر. اساساً آنها می خواستند ببینند که آیا فناوری می تواند بر رفتار انسان تأثیر بگذارد یا خیر. و همانطور که ممکن است حدس زده باشید، کاملاً مؤثر بود.

بیایید مثالی بزنیم: یکی از روانشناسان رفتارگرا B. F. Skinner بود. او به خاطر آزمایش هایش با موش ها شناخته شده است. او به یک موش وظیفه ای می داد که واقعاً معنایی نداشت، مانند فشار دادن یک دکمه. به طور طبیعی، موش در ابتدا علاقه ای به انجام آن نداشت – چرا باید این کار را انجام دهد؟

بنابراین اسکینر وظیفه موش را تغییر داد. حالا هر بار که موش دکمه را فشار می داد، جایزه ای به شکل یک تکه غذا می گرفت. چیزی که اسکینر کشف کرد این بود که پاداش ها می توانند حیوانات (از جمله انسان ها) را برای انجام کارهایی که هیچ معنای ذاتی برای آنها ندارد، ترغیب کنند.

اگر در ارتباط با موش و دکمه مشکل دارید، به دکمه‌هایی که آنلاین با آنها برخورد می‌کنید فکر کنید: مانند دکمه‌های اشتراک‌گذاری، دکمه‌های نظریا کامن، و آن قلب‌های کوچک، ایموجی‌ها. اینها فقط ویژگی های طراحی تصادفی نیستند. آنها در واقع برای تأثیرگذاری بر نحوه استفاده ما از رسانه های اجتماعی طراحی شده اند. آن‌ها به ما برای زمانی که در این پلتفرم‌ها می‌گذرانیم پاداش می‌دهند، تا از رسانه های اجتماعی به روش های اعتیادآور استفاده کنیم.

اما این دکمه ها تنها یکی از بسیاری از عناصر طراحی هستند که هدفشان آنلاین نگه داشتن ما است. یکی دیگر پیمایش کردن یا اسکورول بی نهایت است. در روزهای اولیه اینترنت، صفحات وب مانند صفحات فیزیکی بودند. وب‌سایت‌ها چندین صفحه داشتند، و وقتی به پایان یکی رسیدید، باید فعالانه تصمیم می‌گرفتید که روی صفحه بعدی کلیک کنید. این یک مکث طبیعی ایجاد کرد.

تا قبل از آمدن آزا راسکین، صفحات وب پایان های واضحی داشتند. راسکین فردی است که در پشت اختراع پیمایش کردن یا اسکورول بی نهایت است – جریان بی‌پایانی از محتوایی که امروزه در اکثر پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی می‌بینید و توهم یک منبع بی‌پایان اطلاعات را ایجاد می‌کند. در حالی که لایک‌ها و اشتراک‌گذاری‌ها کاربران را تشویق می‌کند مدت بیشتری آنلاین بمانند، اسکرول بی‌نهایت کاربران را مجبور می‌کند تا به‌طور نامحدود آنلاین بمانند.

با این حال، راسکین از اختراع خود پشیمان شده است. او در ابتدا اسکرول بی‌نهایت را یک ویژگی هوشمندانه و کارآمد می دید. اما وقتی متوجه شد که چگونه رفتار آنلاین – از جمله رفتار خودش- را تغییر می‌دهد، نگران شد. راسکین با توجه به اینکه زمان بیشتری را در رسانه های اجتماعی صرف می کند، محاسباتی انجام داد. او معتقد است که اسکرول بی‌نهایت باعث می‌شود کاربر معمولی حدود ۵۰ درصد زمان بیشتری را در پلتفرم‌هایی مانند فیس‌بوک و توییتر صرف کند.

بیشتر مدل‌های کسب‌وکار این پلتفرم‌ها بر چیزی به نام «درگیرشدن» متکی هستند، یعنی مدت زمانی که کاربر صرف تعامل با محصول می‌کند. این معیار اصلی موفقیت برای شرکت های فناوری است – نه پول، بلکه دقیقه. با این حال، پول نیز یک عامل است. هر چه مدت زمان بیشتری را «درگیر» باشید، این شرکت ها فرصت بیشتری برای نشان دادن تبلیغات به شما دارند. هرچه بیشتر درگیر شوید، شرکت‌های بیشتری رفتار شما را دنبال می‌کنند و پروفایلی ایجاد می‌کنند که به‌طور خاص برای هدف قرار دادن شما با تبلیغات خاص طراحی شده است. ما برای پلتفرم هایی مانند فیس بوک و اینستاگرام با پول خود پول نمی پردازیم، اما با یک منبع ارزشمند و محدود دیگر پرداخت می کنیم: یعنی توجه ما.

بخش سوم

الگوریتم‌ها به خشم جامعه امتیاز می‌دهند.

پلتفرم های آنلاین توجه ما را منحرف می کنند و از آن برای منافع مالی خود استفاده می کنند و از یکی از ارزشمندترین منابع ما (توجه ما) بهره می برند. با این حال، این پلتفرم‌ها پتانسیل انجام کارهای خوب هم دارند.

برای درک این پتانسیل، بیایید به منطقه ای بنام کامپلکس دواَلِما  (Complexo do Alemão favela) در ریودِجِنایرو، در برزیل برویم. دولت برزیل رویکردی سختگیرانه در قبال این منطقه پرجمعیت و کم درآمد دارد و اغلب نیروهای نظامی را برای سرکوب ناآرامی ها اعزام می کند. به طور گسترده ای شناخته شده است که پلیس از نیروی کشنده استفاده می کند. وقتی کودکان بی گناه در تیراندازی متقابل گرفتار می شوند ادعای دفاع از خود می کند.

رائول سانتیاگو ساکن  اَلِما است و صفحه فیس بوک “Coletivo Papo Reto” را اداره می کند. این صفحه فیلم هایی از تیراندازی ناعادلانه پلیس به مردم بیگناه را جمع آوری و به اشتراک می گذارد. بسیاری از ساکنان فاولا را در اعتراض به بدرفتاری با آنها گرد هم آورده است. علاوه بر این، افکار عمومی در برزیل را تغییر داده است، جایی که مکان هایی مانند آلمائو اغلب به طور غیرمنصفانه مورد توهین قرار می گیرند.

اوضاع در آلمائو از زمان روی کار آمدن رئیس جمهور راست افراطی برزیل، جایر بولسونارو، بدتر شده است. جالب اینجاست که انتخاب بولسونارو، بسیار شبیه موفقیت کولتیو پاپو رتو، می تواند تا حدی به فیس بوک نسبت داده شود. کمپین او رسانه های اجتماعی را پر از پیام های جلب توجه و ترس آور کرد که در نهایت به پیروزی او کمک کرد.

بنابراین، آنچه ما را به هم نزدیک می کند می تواند ما را از هم دور کند. اخیراً، به نظر می رسد که پلتفرم های آنلاین بیشتر بر ایجاد تفرقه بین ما متمرکز شده اند تا نزدیک کردن ما. و همه چیز به الگوریتم ها ختم می شود.

اسکورول کردن بی نهایت را به خاطر دارید؟ محتوای این صفحه بی‌پایان که می توانید بارها رفرش یا بارگذاری کنید بر اساس زمان سازماندهی نشده است. توسط الگوریتمی تنظیم شده است که به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده است که محتوایی را به ما ارائه دهد که باعث می‌شود مدت طولانی‌تری پیمایش کنیم. رها شدن از محتوای آرام و مثبت آسانتر است. با این حال، اگر چیزی تکان دهنده یا بحث برانگیز به نظر می رسد، ما تمایل داریم به جستجو ادامه دهیم. این به دلیل یک پدیده روانی است که به عنوان سوگیری منفی شناخته می شود – به عبارت دیگر، تجربیات منفی تأثیر قوی تری نسبت به تجربیات مثبت بر ما دارند. بنابراین، به نفع رسانه های اجتماعی است که فعالانه کاربران خود را تحریک کنند.

خود الگوریتم قطب‌نمای اخلاقی ندارد. قضاوت نمی کند یا طرفی نمی گیرد. به سادگی از کد خود پیروی می کند. اما افرادی که آن را مشاهده می کنند دارای احساسات، باورها و عقاید هستند. برای برخی، هرچه بیشتر در معرض اطلاعات نادرست قرار گیرند، طبیعی‌تر – حتی معتبرتر – به نظر می‌رسد. یک مطالعه در سال 2018 با بررسی افراط‌گرایان راست در ایالات متحده نشان داد که اکثریت آنها در ابتدا در یوتیوب رادیکال (افراطی) شده بودند.

شما ممکن است با اطلاعات غلط آنلاین درگیر نشوید. هنگامی که از آنچه در اینترنت می بینید ناراحت هستید، ممکن است تلفن خود را کنار بگذارید یا لپ تاپ خود را ببندید. ممکن است انتخاب کنید که توجه خود را به محتوای تحریک آمیز معطوف نکنید. با این حال، این هنوز هم روی شما تأثیر می گذارد.

ببینید، وقتی پلت‌فرم‌های آنلاین به محتوای تفرقه‌انگیز و تکان‌دهنده امتیاز می‌دهند، قدرت ما برای توجه جمعی را نیز از بین می‌برند – توانایی ما، به‌عنوان یک جامعه، برای تمرکز بر موضوعاتی که ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

بیایید به دهه 1970 برگردیم، زمانی که دانشمندان سوراخی را در لایه اوزون کشف کردند. این سوراخ توسط مواد شیمیایی خاصی به نام CFC که معمولاً در اسپری‌های مو یافت می‌شود ایجاد شده است. دانشمندان زنگ خطر را به صدا درآوردند: اگر سوراخ لایه ازن بزرگتر شود، ما یک سپر حیاتی در برابر اشعه های مضر خورشید را از دست خواهیم داد. زندگی روی زمین در خطر بود. فعالان علیه استفاده از CFC بسیج شدند. آنها افراد را متقاعد کردند که به این آرمان بپیوندند. در نهایت، آنها فشار کافی بر دولت ها برای ممنوعیت استفاده از CFC ها وارد کردند. این یک داستان موفقیت برای محیط زیست است. با این حال، اگر ما به طور جمعی توجه خود را متمرکز نمی‌کردیم، نتیجه می‌توانست متفاوت باشد – ابتدا روی علم، سپس بر استدلال همشهریانمان، و در نهایت تلاش مشترک برای متقاعد کردن دولت‌ها برای ممنوعیت کامل CFCها.

آیا ما به عنوان یک جامعه می توانیم به طور جمعی روی یک موضوع مهم امروز تمرکز کنیم؟ پاسخ آشکار است. تغییرات آب و هوایی یک تهدید قریب الوقوع برای حیات در سیاره ما است. با این حال، به عنوان یک گونه، ما برای درک حقایق علمی مبارزه می کنیم – و حتی بحث می کنیم که آیا اصلاً باید به دانشمندان توجه کنیم یا خیر.

رسانه های اجتماعی پتانسیل بسیار زیادی برای تغییرات مثبت دارند. متأسفانه، پلتفرم هایی مانند فیس بوک بیشتر علاقه مند به سرمایه گذاری بر روی توجه ما هستند. در نتیجه، آنها به تفرقه و اختلاف دامن می زنند.

اخیراً فیس بوک تحقیقاتی داخلی به نام «زمینه مشترک» انجام داده است. هدف آن تعیین این بود که آیا الگوریتم‌های این شرکت واقعاً جنجال و اطلاعات نادرست را ترویج می‌کنند تا کاربران را درگیر خود نگه دارد. این گزارش صریح بود: “الگوریتم های ما از جذابیت مغز انسان برای تفرقه استفاده می کنند.”

با این حال فیس بوک در مورد این یافته نگران کننده کار زیادی انجام نداده است. و ما هم نداریم. ما بیش از حد مشغول پیمایش بی نهایت هستیم.

بخش چهارم

تلاش برای انجام بسیاری از کارها را به طور همزمان متوقف کنید 

بیایید در مورد تمرکز صحبت کنیم. در حال حاضر، آیا فقط یک کار را انجام می دهید یا چندین کار را انجام می دهید؟ اگر به طور کامل دارید به این پادکست گوش میدید و نه چیز دیگری، در حال “تک وظیفه” (monotasking)هستید.

شاید به احتمال زیاد، چند کار را همزمان انجام می دهید: شاید به این پادکست گوش میدید ، تهیه شام، بررسی اخبار، یا گفتگو با هم اتاقی یا شریک زندگی خود.

ما اغلب کاهش توجه خود را به گوشی موبایل یا تبلت های خود نسبت می دهیم که دسترسی آسان به دنیای جذاب آنلاین را فراهم می کند. اما این تمام ماجرا نیست.

نکته اینجاست: یک نقص اساسی در روشی که «تمرکز» را چارچوب بندی می کنیم وجود دارد یا به عبارتی مفهوم ما از “تمرکز” یک نقص دارد. ما در یک جامعه مصرف‌گرای پرشتاب زندگی می‌کنیم که برای سرعت و بهره وری ارزش زیادی قائل است. و در این شرایط، ما تشویق می‌شویم که توجه خود را بر اساس نتایج فوری «کمیت‌سازی» کنیم. تمرکز ما منبعی است که به ما امکان می دهد مواردی را تولید کنیم، به دست آوریم، و مواردی را در لیست کارهایمان مشخص کنیم. و این همان جایی است که چند تکلیفی (یا چند کاری یا مالتی تسک) وارد می شود. هرچه بتوانیم همزمان به دستاوردهای بیشتری برسیم، تمرکزمان بهتر می شود. بنابراین، چرا توجه خود را در چندین کار به طور همزمان پخش نکنیم؟

مسئله این است که انسان ها برای انجام چند وظیفه ساخته نشده اند. اصطلاح “چند وظیفه” برای کامپیوترها ساخته شده است، نه افراد. برخلاف کامپیوترهایی که چندین پردازنده دارند، ما فقط یک پردازنده داریم: مغزمان.

زمانی که فکر می کنیم چندوظیفه ای انجام می دهیم، در واقع به سرعت در حال جابجایی بین وظایف هستیم. این سوئیچینگ یا جابجایی هزینه ای دارد که به اثر «هزینه سوئیچ کردن یا جابجایی » معروف است. هنگامی که وظایف را تغییر می دهیم یا دچار وقفه می شویم، مغز ما به یک لحظه برای تنظیم مجدد نیاز دارد، که عملکرد ذهنی ما را کند می کند. مطالعه ای توسط هیولت پَکِرد دو گروه را مقایسه کرد: یک گروه بدون وقفه و حواس پرتی روی یک کار کار می کردند، در حالی که گروه دیگر حواسشان پرت شد. گروهی که حواسشان پرت شده بود، در حین انجام وظیفه خود شاهد کاهش موقتی حدود ده امتیاز ضریب هوشی بودند.

در محیط کار امروزی، انجام چندین کار به طور همزمان اغلب به عنوان نشانه ای از بهره وری بالا در نظر گرفته می شود. ما دائماً بین ایمیل‌ها، بحث‌های مختلف پروژه و چندین صفحه کامپیوتر در حال جابجایی هستیم. در ایالات متحده، یک کارمند اداری به طور متوسط حدود 40 درصد از زمان خود را صرف چند کار می کند.

خوشبختانه، راه حلی برای چندوظیفگی وجود دارد – رویکردی که تمرکز عمیق را تقویت می کند. روانشناس Mihaly  Csikszentmihalyi  میهالی چیک سِنت می هایی اصطلاح “جریان” را برای توصیف این حالت ابداع کرد. (جریان وضعیت ذهنی عملیاتی است که در آن فردی که فعالیتی را انجام می دهد، به طور کامل در احساس تمرکز پرانرژی، درگیری کامل و لذت در فرآیند فعالیت غوطه ور می شود. جریان حالتی از ذهن است که در آن شما کاملاً جذب و روی کاری که انجام می‌دهید متمرکز می‌شوید و در این فرآیند شادی و انرژی واقعی پیدا می‌کنید.) زمانی اتفاق می‌افتد که آنقدر در یک کار غرق می‌شوید که آگاهی از محیط اطراف خود را از دست می‌دهید و به تمرکز عمیق درونی می‌رسید. اگر تا به حال آنقدر در چیزی غرق شده اید و روی چیزی متمرکز شده اید – خواه صخره نوردی، کدنویسی، نقاشی یا حتی درست کردن پازل – که حس زمان را از دست بدهید، جریان را تجربه کرده اید. در این حالت ، تمرکز شما عمیق تر و بهتر می شود و به مراتب کمتر در معرض حواس پرتی قرار می گیرید.

همانطور که چیک سِنت می هایی بیان می کند، خبر خوب این است که هر کسی می تواند به جریان دست یابد – تا زمانی که شرایط خاصی برآورده شود. اول، کاری که با آن درگیر هستید باید ذاتاً رضایت بخش باشد. در حالت جریان، این خود فرآیند است که شما را مجذوب خود می کند، نه فقط نتیجه نهایی. بنابراین، تا زمانی که واقعاً مشتاق وارد کردن داده‌ها نباشید، احتمالاً جریانی در پر کردن صفحات گسترده پیدا نمی‌کنید.

دوم ، برای اینکه واقعاً وارد جریان شوید، کار در حال انجام باید آنقدر چالش برانگیز باشد که شما را کاملاً درگیر نگه دارد، اما نه آنقدر سخت که بخواهید تسلیم شوید.

و نکته اینجاست: تمرکز بر یک چیز در یک زمان. ریختن تمام انرژی ذهنی خود در یک کار به شما کمک می کند به آن چاه عمیق تمرکز دسترسی پیدا کنید.

افراد با عملکرد بالا مانند ورزشکاران، نوازندگان، و دانشمندان اغلب دستاوردهای خود را به توانایی خود در دسترسی به وضعیت های جریان نسبت می دهند. با این حال، در جامعه‌ای که غالباً چندوظیفه‌ای را تحسین می‌کند و سرعت و بهره‌وری را بر تمرکز عمیق اولویت می‌دهد، رسیدن به آن وضعیت برای افراد عادی به طور فزاینده‌ای دشوار می‌شود.

بخش ۵

ما می توانیم توجه خود را برگردانیم.

بازیابی تمرکزمان در جهانی که در آن چندوظیفه ای اهمیت دارد است گامی قدرتمند است. با این حال، این کار امکان پذیر است ولی فقط به کاهش سرعت و قطع ارتباط میسرنیست. اگر همچنان در سیستمی کار می‌کنید که شما را به انجام چندین کار وادار می‌کند، پربازده بودن را بالاتر از هر چیز دیگری قرار می‌دهد و شما را وادار می‌کند تا زمان بیشتری را در فضاهای آنلاینی که تمرکز شما را از بین می برند صرف کنید، تغییر به “حالت آفلاین” کمک زیادی نمی کند. این کل سیستم است که نیاز به دگرگونی دارد.

خوشبختانه، ممکن است تغییری ایجاد شود. طراحان شروع به مقاومت یا به چالش کشیدن وضعیت فعلی کرده‌اند که در آن به دلیل عوامل مختلف، مانند حجم زیاد اطلاعات و حواس‌پرتی در عصر دیجیتال، دامنه توجه افراد به طور قابل توجه ای کمتر می‌شود. طراحان اقداماتی را برای ایجاد محصولات یا سیستم هایی انجام می دهند که بیشتر مراقب توجه و بهزیستی کاربران باشد. آنها از تغییر در روش طراحی و استفاده از فناوری برای مبارزه با اثرات منفی بحران توجه حمایت می کنند.

رسانه های اجتماعی در ابتدا برای جلب توجه ما ساخته شدند. اما هریس (مهندس سابق گوگل) و راسکین (همان شخصی که در پشت اسکرول بی‌نهایت قرار دارد) معتقدند که می‌توان آن را دوباره طراحی کرد تا تمرکز ما را به خودمان برگرداند. این چشم انداز جدید رسانه های اجتماعی چگونه خواهد بود؟ آنها چند ایده دارند.

در اینجا شرایط می تواند تغییر کند: اول، اسکرول بی پایان خاموش می شود. آن «پاداش‌های» کوچک مانند قلب‌ها، لایک‌ها و اشتراک‌گذاری‌ها نیز ممکن است ناپدید شوند. درعوض، ممکن است یک بار در روز خلاصه‌ای از اتفاقات در یک لیست به روز شده از تمام محتوای جدید ارسال شده در رسانه های اجتماعی که دنبال می کنید دریافت کنید، که شما را تشویق می‌کند دفعات کمتری را بررسی کنید. علاوه بر این، فناوری می تواند برای کمک به شما به جای بهره برداری از شما استفاده شود. می‌توانید به پلتفرم اطلاع دهید که می‌خواهید چقدر زمان آنلاین بگذرانید، و می‌تواند برای رسیدن به آن هدف با شما همکاری کند.

می تواند به شما در دستیابی به اهداف دیگر نیز کمک کند. آیا می خواهید گیاه خوار شدن را امتحان کنید؟ این پلتفرم می تواند شما را با گروه های آنلاینی که دستور العمل های گیاهی را به اشتراک می گذارند، متصل کند. نگران تغییر آب و هوا هستید؟ این پلتفرم می‌تواند شما را با گروه‌های فعال محلی، چه در فضای مجازی و چه آفلاین، مرتبط کند.

البته همه اینها فرضی است. اما در سرتاسر جهان، واکنش واقعی علیه بحران توجه جمعی ما نتایج الهام‌بخشی را نشان می‌دهد این را در نظر بگیرید. یک شرکت در نیوزلند، یک هفته کاری چهار روزه را اجرا کرد. کارمندان تغییرات مثبتی از جمله تعادل بهتر بین کار و زندگی، افزایش توانایی تمرکز برای دوره های طولانی تر و کاهش حساسیت به حواس پرتی را مشاهده کرده اند.

افزایش تمرکز و کارایی: با روزهای کاری کمتر، کارکنان ممکن است انگیزه بیشتری برای انجام کارها به طور موثر داشته باشند، زیرا می دانند که زمان کمتری برای رسیدن به اهداف خود دارند. این می تواند منجر به افزایش تمرکز و بهره وری در طول هفته کاری شود.

کاهش فرسودگی و خستگی: هفته های کاری طولانی تر می تواند منجر به فرسودگی و خستگی شود که می تواند مانع از پربازده بودن بشه. کوتاه کردن هفته کاری به کارمندان اجازه می‌دهد تا استراحت کنند و دوباره شارژ شوند، که منجر به عملکرد بهتر در هنگام کار می‌شود.

بهبود تعادل بین کار و زندگی: یک هفته کاری چهار روزه یک روز مرخصی اضافی را برای کارمندان فراهم می کند و به آنها اجازه می دهد زمان بیشتری برای استراحت، گذراندن با خانواده، دنبال کردن سرگرمی ها و مراقبت از مسئولیت های شخصی داشته باشند. این بهبود تعادل بین کار و زندگی می تواند منجر به افزایش رضایت شغلی و نگرش مثبت تر نسبت به کار شود.

کاهش حواس‌پرتی: با روزهای کاری کمتر، ممکن است زمان کمتری برای جلسات، وظایف اداری و سایر موارد بالقوه حواس‌پرتی وجود داشته باشد. این می تواند یک محیط کاری متمرکزتر ایجاد کند و به کارمندان اجازه دهد زمان بیشتری را به مسئولیت های اصلی خود اختصاص دهند.

این تغییر تنها به نفع کارمندان نیست. روزهای کاری و هفته های کاری کوتاه تر، به جای انجام همزمان بسیاری از کارها، تمرکز عمیق را افزایش می دهند. آنها همچنین به کارمندان کمک می کنند تا از حواس پرتی معمول در محل کار، مانند نگاه کردن مخفیانه به رسانه های اجتماعی در طول ساعات کاری اجتناب کنند. در یک مثال چشمگیر، یک کارخانه تویوتا در گوتنبرگ با کاهش دو ساعته روز کاری شاهد افزایش بهره وری به 114 درصد از سطح قبلی خود بود. این امر منجر به افزایش 25 درصدی سود برای کارخانه شد.

در فرانسه، مشخص شده است که افزایش تقاضا برای تمرکز ما یک مشکل جدی برای سلامتی ایجاد می کند. پزشکان فرانسوی نسبت به افزایش تعداد بیمارانی که «فرسودگی شغلی» را تجربه می‌کنند، نگران شدند و این نگرانی‌ها را به دولت منتقل کردند. اکنون، شرکت‌هایی که بیش از 50 کارمند دارند، باید به طور رسمی در مورد محدودیت‌های هفته کاری خود به توافق برسند – به این معنی که ممکن است برای یک رئیس فرانسوی ارسال ایمیل به کارکنان خود در آخر هفته غیرقانونی باشد

(در فرانسه، پزشکان متوجه شدند که افزایش تقاضا برای توجه و تمرکز مردم باعث مشکلات جدی سلامتی می شود. آنها به ویژه نگران وضعیتی به نام «فرسودگی شغلی» بودند که زمانی اتفاق می‌افتد که استرس ناشی از کار آنقدر شدید می‌شود که منجر به خستگی جسمی و ذهنی می‌شود. این پزشکان آنقدر نگران بودند که تصمیم گرفتند این موضوع را به دولت اعلام کنند.

اصولاً پزشکان به این نکته اشاره می‌کردند که فشار برای همیشه تمرکز و عملکرد خوب در بخش‌های مختلف زندگی، به‌ویژه در محل کار، به سلامت افراد آسیب می‌زند. این فقط بر سلامت روانی آنها تأثیر نمی گذارد، بلکه بر سلامت جسمی آنها نیز تأثیر می گذارد زیرا استرس طولانی مدت می تواند منجر به مشکلات مختلف سلامتی شود. پزشکان با اعلام این موضوع به دولت خواستار اقدامی برای رفع این مشکل بهداشتی شدند. این می تواند به معنای ایجاد قوانین یا دستورالعمل هایی برای کاهش بار کاری بیش از حد و حمایت بهتر از افرادی باشد که با سطوح بالایی از استرس و فرسودگی شغلی روبرو هستند.)

اگرچه این تغییرات ممکن است کوچک به نظر برسند، اما دلیلی برای امیدواری ارائه می دهند. آنها نشان می دهند که پاسخ هایی برای این مشکل توجه گسترده وجود دارد. اگر بتوانیم روی کار فعلی تمرکز کنیم، پتانسیل این را داریم که کنترل توجه خود را دوباره به دست آوریم.

خلاصه نهایی

نکته اصلی از این بینش این است که توانایی ما برای تمرکز به دلیل سرعت زندگی مدرن و سرعت ارتباطات در حال کاهش است. اینترنت، به ویژه تکثیر اپلیکیشن ها و پلتفرم هایی که برای جلب توجه ما طراحی شده اند، به طور قابل توجهی این موضوع را تشدید کرده است. بسیار مهم است که بدانیم این یک شکست شخصی نیست، بلکه یک طراحی عمدی است تا حواس شما را پرت کنند. برای پرداختن به این موضوع، ما به تغییرات سیستمی و گسترده هم در سطح فردی و هم از سوی سازندگان فناوری که این سیستم ها را ابداع کرده اند، نیاز داریم.

در اینجا یک نکته عملی وجود دارد: به جای تلاش برای تمرکز بیشتر، به ذهن خود فرصت بیکاری بدهید. انجام هیچ کاری در واقع شکل ارزشمندی از تمرکز است زیرا خلاقیت را پرورش می‌دهد که از ارتباطات و تداعی‌های ذهنی غیرمنتظره ایجاد می کنید. هر چه بیشتر به افکار خود اجازه دهید آزادانه پرسه بزنند، ذهن شما تداعی های منحصر به فرد بیشتری می تواند ایجاد کند – که به طور بالقوه به بازیابی بخشی از تمرکز از دست رفته شما کمک می کند.

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “تمرکز ربوده شده”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *