کاتارسیس (تخلیه روانی) چیست؟

کاتارسیس (تخلیه روانی) چیست

کاتارسیس (تخلیه روانی) رهایی هیجانی است. طبق نظریه روانکاوی، این رهاسازی هیجانی با نیاز به تسکین تعارضات ناخودآگاه مرتبط است؛ به‌عنوان مثال، تجربه استرس در یک موقعیت شغلی ممکن است باعث احساس ناامیدی و تنش شود.

استرس، اضطراب، ترس، خشم و ضربه روحی می‌تواند باعث ایجاد احساسات شدید و دشوار در طول زمان شود. در یک نقطه خاص، احساس می‌شود که آن‌قدر احساسات و آشفتگی وجود دارد که تحمل آن ها طاقت‌فرسا می‌شود. مردم حتی ممکن است احساس کنند که قرار است «منفجر شوند» مگر اینکه راهی برای رهایی از این احساس فروخورده پیدا کنند.

به‌جای تخلیه نامناسب این احساسات، فرد ممکن است این احساسات را به روشی دیگر، ازجمله از طریق فعالیت بدنی یا فعالیت کاهش استرس دیگری، رها کند.

معنی کاتارسیس (تخلیه روانی)

این اصطلاح خود از واژه یونانی katharsis به معنای «تصفیه» یا «پاک‌سازی» گرفته شده است. کاتارسیس استعاره ای است که توسط ارسطو در شعر برای توصیف تأثیرات تراژدی واقعی بر تماشاگر به کار رفته است.

ارسطو بیان می کند که هدف تراژدی برانگیختن «ترس و ترحم» و در نتیجه اثر بخشیدن به کاتارسیس این احساسات است. معنای دقیق او در طول قرن ها موضوع بحث های انتقادی بوده است. گوتولد لسینگ نمایشنامه نویس و منتقد ادبی آلمانی (1729-1781) معتقد بود که کاتارسیس احساسات اضافی را به تمایلات فضیلت آمیز تبدیل می کند. منتقدان دیگر تراژدی را یک درس اخلاقی می دانند که در آن ترس و ترحم ناشی از سرنوشت قهرمان تراژیک به تماشاگر هشدار می دهد. تعبیری که عموماً پذیرفته می شود این است که از طریق تجربه ترس به صورت جانشین در یک موقعیت کنترل شده، اضطراب تماشاگر به بیرون هدایت می شود و از طریق هم ذات پنداری با قهرمان تراژیک، بینش و دیدگاه او ارتقا می یابد. تراژدی پس از آن تأثیری سالم و انسان ساز بر تماشاگر یا خواننده می گذارد.

به عبارتی قهرمان یک رمان ممکن است یک کاتارسیس هیجانی را تجربه کند که منجر به‌نوعی بازسازی یا تجدید می‌شود. هدف کاتارسیس ایجاد نوعی تغییر مثبت در زندگی فرد است.

کاتارسیس هم شامل یک مؤلفه عاطفی قدرتمند است که در آن احساسات قوی، احساس و بیان می‌شود و هم یک مؤلفه شناختی است که در آن فرد بینش‌های جدیدی به دست می‌آورد.

کاربردهای درمانی تخلیه روانی

این اصطلاح از زمان یونانیان باستان مورد استفاده بوده است، اما یوزف بروئر همکار زیگموند فروید اولین کسی بود که از این اصطلاح برای توصیف یک روش درمانی استفاده کرد. بروئر آنچه را که او به‌عنوان یک درمان «کاتارتیک» برای هیستری می‌نامید، ایجاد کرد.

درمان او شامل یادآوری تجربه های آسیب‌زا در هنگام هیپنوتیزم بیماران بود. بروئر با بیان آگاهانه احساساتی که برای مدت طولانی سرکوب شده بود، دریافت که بیمارانش از علائم خود رهایی پیدا کردند.

فروید همچنین معتقد بود که کاتارسیس می‌تواند نقش مهمی در تسکین علائم پریشانی داشته باشد. بر اساس نظریه روانکاوی فروید، ذهن انسان از سه عنصر کلیدی تشکیل شده است: خودآگاه، پیش آگاه و ناخودآگاه. ضمیر خودآگاه شامل همه چیزهایی است که ما از آن‌ها آگاه هستیم.

پیش‌خودآگاه شامل چیزهایی است که ممکن است بلافاصله از آن‌ها آگاه نباشیم، اما می‌توانیم با کمی تلاش یا انگیزه به آن‌ها آگاهی یابیم. در نهایت، ضمیر ناخودآگاه بخشی از ذهن است که دارای مخزن عظیمی از افکار، احساسات و خاطرات است که خارج از آگاهی هستند.

ضمیر ناخودآگاه نقش مهمی در نظریه فروید ایفا کرد؛ درحالی‌که محتویات ناخودآگاه خارج از آگاهی بود، او معتقد بود که همچنان بر رفتار و عملکرد تأثیر می‌گذارد. فروید معتقد بود که مردم می‌توانند با آشکار ساختن این احساسات و خاطرات ناخودآگاه به کاتارسیس دست یابند. این فرآیند شامل استفاده از ابزارهای روان‌درمانی مانند تعبیر خواب و تداعی آزاد بود.

فروید و بروئر در کتاب «مطالعاتی درباره هیستری»، کاتارسیس را این‌گونه تعریف کردند: «فرایند کاهش یا حذف یک عقده از طریق یادآوری آن به آگاهی آگاهانه و اجازه دادن به آن برای بیان». کاتارسیس امروزه هنوز در روانکاوی فرویدی نقش دارد.

تخلیه روانی

 به زبان روزمره

اصطلاح کاتارسیس همچنین در زبان روزمره جایی پیدا کرده است که اغلب برای توصیف لحظاتی که فرد به بینش می‌رسد یا تجربه یافتن فرجام را کسب می‌کند استفاده می‌شود. فردی که طلاق را تجربه می‌کند ممکن است تجربه یک لحظه روان پالشی (کاتارتیک) را توصیف کند که به او کمک می‌کند تا احساس آرامش کند و به آن شخص کمک می‌کند تا رابطه بد را پشت سر بگذارد.

افراد همچنین تجربه کاتارسیس را پس از تجربه نوعی رویداد آسیب‌زا یا استرس‌زا مانند بحران سلامتی، از دست دادن شغل، تصادف یا مرگ یکی از عزیزان توصیف می‌کنند؛ درحالی‌که این اصطلاح تا حدودی متفاوت از آنچه به‌طور سنتی در روانکاوی به کار می‌رود، استفاده می‌شود، اما هنوز اغلب برای توصیف یک لحظه احساسی که منجر به تغییرات مثبت در زندگی فرد می‌شود، استفاده می‌شود.

مثال‌هایی از کاتارسیس

کاتارسیس می‌تواند در طول دوره درمان رخ دهد، اما می‌تواند در سایر لحظات نیز اتفاق بیفتد. برخی از نمونه‌ها از چگونگی انجام کاتارسیس عبارت‌اند از:

  • صحبت با یک دوست: گفتگو با یک دوست در مورد مشکلی که با آن روبه‌رو هستید ممکن است لحظه‌ای بینش را ایجاد کند که شما بتوانید ببینید که چگونه یک رویداد از اوایل زندگی شما ممکن است به الگوهای فعلی رفتار شما منجر شده باشد. این رهایی عاطفی ممکن است به شما کمک کند احساس بهتری در مواجهه با معضل فعلی خود داشته باشید.
  • گوش دادن به موسیقی: موسیقی می‌تواند انگیزه‌بخش باشد، اما اغلب اوقات می‌تواند باعث ایجاد لحظه‌های بینش عالی شود. موسیقی می‌تواند به شما این امکان را بدهد که هیجانها را به‌گونه‌ای رها کنید که اغلب باعث می‌شود احساس بهتری کنید.
  • خلق هنر یا مشاهده هنر: یک اثر هنری قدرتمند می‌تواند احساسات عمیقی را برانگیزد. خلق هنر نیز می‌تواند نوعی رهایی باشد.
  • ورزش: نیازهای بدنی ورزش می‌تواند راهی عالی برای بررسی احساسات قوی و رهاسازی آن‌ها به شیوه‌ای سازنده باشد.
  • سایکودرام: این نوع درمان شامل نمایش رویدادهای دشوار گذشته است. با انجام این کار، گاهی اوقات افراد قادر به ارزیابی مجدد و رهایی از درد ناشی از این رویدادها هستند.
  • نوشتن گویا: نوشتن می‌تواند یک ابزار مؤثر برای سلامت روان باشد، چه در حال نوشتن دفترچه خاطرات باشید و چه داستان‌نویسی. نوشتن گویا، فرآیندی است که شامل نوشتن در مورد رویدادهای آسیب‌زا یا استرس‌زا است و ممکن است برای به دست آوردن بینش و تسکین احساسات استرس‌زا مفید باشد.

مهم است به یاد داشته باشید که کاوش در احساسات دشوار گاهی اوقات می‌تواند با خطراتی همراه باشد، به‌خصوص اگر این تجربه ها ریشه در تروما یا سوء استفاده داشته باشند. اگر در مورد اثرات بالقوه کاوش در این احساسات نگران هستید، کار با یک متخصص سلامت روان آموزش‌دیده را در نظر بگیرید.

برخی از محققان همچنین بر این باورند که درحالی‌که کاتارسیس ممکن است تنش را در کوتاه‌مدت کاهش دهد، ممکن است به تقویت رفتارهای منفی و افزایش خطر طغیان عاطفی در آینده نیز منجر شود.

کاتارسیس، واکنش بیش از حد و سلامت روانی

کاتارسیس به شما این امکان را می دهد که خشم خود را به همان اندازه که می خواهید برای حفظ سلامت روانی خود با خشونت ابراز کنید. با این حال، جامعه علمی معتقد است که این امر اغلب واکنش بیش از حد را توجیه می کند و به سلامت روانی ما آسیب می رساند. برای اینکه بفهمید آیا کاتارسیس واقعاً به ما کمک می کند یا نه، به خواندن ادامه دهید.

براساس کاتارسیس، اگر به اندازه کافی عصبانی هستید که چند چیز اطرافتان را بشکنید، باید این کار را انجام دهید. روانشناسان پاپ می گویند اگر برای ابراز خشم خود می خواهید دنده های شخصی را بشکنید، به جای آن لیوان ها و میزها را بشکنید و در بالش فریاد بزنید. سرکوب کردن احساسات واقعاً می‌تواند ناسالم باشد، اما اگر به شیشه‌های ماشین کسی بکوبید، فقط به این دلیل که سریع‌تر از شما وارد خیابان شده است آیا این واکنش درست است یا بیش از حد واکنش نشان داده اید؟

واکنش بیش از حد

هنگامی که واکنش یک فرد به یک رویداد غیر مهم افراطی است و از ارزش واقعی آن رویداد فراتر می رود، او بیش از حد واکنش نشان می دهد. به عنوان مثال، وقتی به یک پیشخدمت توهین های وحشتناکی می کنید و فریاد می زنید، فقط به این دلیل که همبرگر شما خیارشور دارد و شما همبرگر را بدون خیارشور می خواهید، یک واکنش بیش از حد است. واکنش بیش از حد، بیشتر از یک ویژگی شخصیتی است و نتیجه تکامل است.

روانشناسان تکاملی معتقدند که واکنش بیش از حد ریشه در شانس بالاتر برای بقا دارد. حیواناتی که فوراً متجاوزان را در قلمرو خود می کشند، از تمام خطرات و تهدیدات قبل از هر گونه آسیبی اجتناب می کنند. بنابراین، محافظت از خود در برابر یک تهدید بالقوه یکی از دلایل واکنش بیش از حد است.

همچنین، مردم گاهی اوقات نسبت به نشانه های بی اهمیت، بی احترامی و بی انصافی، بیش از حد واکنش نشان می دهند تا نشان دهند که نمی توان از آنها سوء استفاده کرد. سومین دلیلی که افراد بیش از حد واکنش نشان می دهند این است که آنها فقط روی یک چیز متمرکز هستند. مهم نیست که آن رویداد چقدر بی اهمیت باشد، وقتی این اتفاق می افتد، افراد توانایی خود را برای کنترل و فکر کردن به عواقب آن از دست می دهند. هیچ هنجار اجتماعی، منطق، معیار اخلاقی یا نگرانی برای افراد دیگر نمی تواند جلوی واکنش بیش از حد را بگیرد.

در نهایت، واکنش بیش از حد می تواند در یک جامعه در مقایسه با جامعه دیگر، به دلیل پذیرش اجتماعی و حتی تشویق، شایع تر باشد. برای نتیجه گیری، بسیاری از اعمال کاتارسیس ممکن است واکنش های بیش از حدی باشد که می تواند به زندگی اجتماعی فرد آسیب برساند.

رابطه بین کاتارسیس و واکنش بیش از حد

کاتارسیس می تواند بهانه خوبی باشد و حتی چراغ سبزی برای واکنش افراطی برخی افراد باشد. واکنش بیش از حد به بسیاری از چیزها در روز می تواند منجر به مشکلات خشم و در عین حال ناشی از آن شود.

کسانی که از مشکلات مزمن خشم رنج می برند به طور قابل توجهی اهمیت هر چیزی که برایشان اتفاق می افتد را بزرگ می کنند. افرادی که بیش از حد واکنش نشان می دهند، با وجود اینکه مشکلات مزمن عصبانیت ندارند، همین کار را می کنند. آنها اغلب درگیر یک فرآیند تفکر فاجعه آمیز می شوند، جایی که در مورد جدی بودن یک مشکل در ذهن خود اغراق می کنند.

فاجعه سازی و اثرات آن

همانطور که توضیح داده شد، فاجعه سازی فرآیند دیدن رویدادها بسیار جدی تر از آن چیزی است که به طور عینی هستند. از این رو منجر به واکنش بیش از حد می شود. محکوم کردن و سرزنش معمولا باعث واکنش بیش از حد می شود، زیرا هر دو فاجعه آمیز هستند. تحقیقات نشان می دهد که محکوم کردن، خشم، نفرت و پرخاشگری را دامن می زند. این امر باعث می شود فردی را که ما را محکوم می کند به عنوان یک فرد وحشتناک بی ارزش ببینیم، در حالی که آن فرد ممکن است فقط بی دقت و بی ملاحظه باشد.

بنابراین مردم به دلیل فاجعه سازی بیش از حد واکنش نشان می دهند و سپس آن را با کاتارسیس توجیه می کنند. با این وجود، آیا کاتارسیس واقعاً برای سلامت روانی و زندگی اجتماعی ما مفید است، اگر پایه های آن افکار نادرست و خشم اغراق آمیز باشد؟

اثرات کاتارسیس بر سلامت روانی

مطالعات سلامت روانی افرادی را که اغلب واکنش‌های تهاجمی نشان می‌دهند بررسی کرده‌اند. با وجود آنچه فروید معتقد بود، کاتارسیس افکار و عواطف بیشتری را با ماهیت مشابه ایجاد می کند.

به عنوان مثال، اگر عصبانی هستید و شروع به فریاد زدن و پرتاب کردن وسایل می کنید، افکار، احساسات و رفتارهای تهاجمی تری را فعال می کنید. هر بار که فکر یا احساس خاصی داریم، شبکه هایی از گره ها در مغز ما فعال می شوند. بنابراین، داشتن افکار خشمگین یا ابراز خشم، تداعی های شناختی را فعال می کند که بر خشم تأثیر می گذارد. این امر می تواند منجر به مشکلات مزمن عصبانیت شود که اصلاً سالم نیست.

متأسفانه رسانه‌ها و روان‌شناسی پاپ کاتارسیس را تشویق می‌کنند و از مردم می‌خواهند که احساسات خود، به‌ویژه خشم را سرکوب نکنند. اما جامعه علمی به این نتیجه رسیده است که ابراز خشم شدید و غیرمنطقی به هیچ وجه به کنترل خشم کمکی نمی کند. در واقع انجام هیچ کاری برای کنترل خشم و حفظ سلامت روانی بهتر است. هیچ ایرادی ندارد که وقتی یک مسئله باید حل شود، احساس عصبانیت کنید و قاطعانه رفتار کنید. با این حال، هنگامی که عصبانیت ابراز می شود، به خصوص در واکنش بیش از حد، مشکلات بیشتری ایجاد می شود.

واکنش بیش از حد در طبیعت ما ساخته شده بود تا شانس بقای ما را افزایش دهد. در نتیجه، طبیعی است که فریاد بزنیم و عصبانیت خود را به شدت ابراز کنیم تا دیگران را وادار کنیم آنطور که ما می خواهیم رفتار کنند. اما در جوامع بشری پیچیده ما، در نظر گرفتن هنجارها بسیار مفیدتر از شکستن همه آنها و آسیب رساندن به دیگران است. بنابراین، برای حفظ سلامت روانی و زندگی اجتماعی خود، باید به جای ابراز احساسات منفی خود، آنها را کنترل کنیم.

بیشتر بخوانید : تسکین افسردگی، معکوس کردن سیگنال مغز توسط پالس های مغناطیسی

خلاصه‌ای از حافظه همیشه‌سبز

کاتارسیس یا تخلیه روانی می‌تواند در کمک به افراد برای مقابله با احساسات سخت یا دردناک نقش داشته باشد. این رهایی هیجانی همچنین می‌تواند یک ابزار درمانی مهم برای مقابله با ترس، افسردگی و اضطراب باشد. اگر با احساسات، دشوار کنار می‌آیید، صحبت با یک متخصص سلامت روان می‌تواند به شما کمک کند تا تکنیک‌های مختلفی را که می‌تواند منجر به کاتارسیس شود، کشف کنید.

منبع

https://www.verywellmind.com/what-is-catharsis-2794968

https://www.wondriumdaily.com/catharsis-overreacting-and-psychological-health/

مطالب مرتبط

یک پاسخ

  1. سلام با تشکر از مطااب خوبتون ،
    میشه خواهش کنم کتابی در مورد کانارسیس معرفی کنین که از ابعاد مختلف روانکاوی و فلسفی و هنری ، موضوع رو بررسی کرده باشه ؟
    سپاسگزارم
    آرش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *