ترس از رها شدن

ترس از رها شدن

بسیاری از مردم با ترس از رها شدن بزرگ می شوند. برخی به طور مداوم در طول زندگی خود دچار این ترس ها می شوند. آنها نگران هستند که توسط همسالان، شرکا، مدارس، شرکت ها یا کل حلقه های اجتماعی طرد شوند. برای بسیاری دیگر، این ترس ها تا زمانی که وارد یک رابطه عاشقانه نشوند به طور کامل درک نمی شوند. همه چیز به آرامی پیش خواهد رفت و ناگهان احساس ناامنی می کنند و می ترسند که شریک زندگی شان از آنها فاصله بگیرد، آنها را نادیده بگیرد یا ترک کند.

هرکسی این ترس را در سطوح مختلف تجربه می کند.بسیاری از ما وقتی به احتمال طرد شدن فکر می کنیم می توانیم احساس اضطراب مضاعف را درک کنیم. ممکن است با هر چیزی از اولین قرار گرفته تا یک شریک قدیمی که حواسش پرت و در دسترس نیست دچار مشکل شویم. در موارد شدید، افراد ممکن است با «اتوفوبیا» دست و پنجه نرم کنند، ترس شدید از تنهایی یا انزوا، که در آن خود را تنها می بینند یا حتی زمانی که با شخص دیگری هستند بی‌توجه می‌شوند. آنها همچنین ممکن است ترس از رهاشدگی را تجربه کنند که با وابستگی شدید به دیگران مشخص می شود و معمولاً در بین افرادی که با اختلالات شخصیت مرزی تشخیص داده می شوند، دیده می شود.

میزان مواجهه فرد با این ترس می تواند نحوه زندگی و تجربه روابط را شکل دهد. با این حال، راه‌های موثری برای افراد وجود دارد تا امنیت بیشتری را در درون خود ایجاد کنند و بر ترس خود از رها شدن غلبه کنند. آنها می توانند با درک اینکه این ترس از کجا می آید شروع کنند. چگونه و چرا توسعه می یابد؟ چه تاثیری بر من در زندگی فعلی من می گذارد؟ راهکارهای مقابله با اضطرابی که به وجود می آید چیست؟ چگونه می توانم انعطاف پذیری بیشتری داشته باشم و ترس کمتری را در مورد روابط تجربه کنم؟

ترس از رها شدن از کجا می آید؟

در دوران کودکی، افراد ممکن است از دست دادن، طرد شدن یا آسیب های واقعی را تجربه کنند که باعث می شود آنها احساس ناامنی و بی اعتمادی نسبت به دنیا کنند. این از دست دادن ها و آسیب‌ها می‌توانند دراماتیک باشند، مانند مرگ یکی از عزیزان، غفلت، یا آزار عاطفی و جسمی. با این حال، ترس ها همچنین می توانند در سطح بسیار ظریف تر، در تعاملات روزمره بین والدین و فرزندان رخ دهند. برای اینکه کودکان احساس امنیت کنند، باید در هنگام ناراحتی احساس امنیت، دیده شدن و آرامش داشته باشند. با این حال، گفته شده است که حتی بهترین والدین فقط در حدود 30 درصد مواقع کاملاً با فرزندان خود هماهنگ هستند. بررسی الگوهای دلبستگی اولیه آنها می‌تواند بینش افراد را نسبت به ترس‌هایشان در مورد رها شدن و طرد شدن ارائه دهد. درک اینکه والدینشان چگونه با آنها ارتباط دارند و اینکه آیا آنها یک وابستگی ایمن در مقابل یک دلبستگی ناایمن را تجربه کرده‌اند، می‌تواند به افراد سرنخ‌هایی درباره نحوه نگاه آنها به روابط در زمان حال بدهد.

دلبستگی های ایمن زمانی شکل می گیرد که مراقبان به طور مداوم در دسترس باشند و با نیازهای کودک هماهنگ باشند. با این حال، گسستگی در این روابط اولیه می تواند باعث شود که کودکان وابستگی های ناایمن ایجاد کنند. از دوران کودکی، افراد یاد می‌گیرند که به گونه‌ای رفتار کنند که به بهترین وجه نیازهایشان توسط والدین یا مراقبانشان برآورده شود. والدینی که ممکن است در یک لحظه حضور داشته باشند و نیازهای کودک را برآورده کنند، سپس در لحظه دیگر کاملاً در دسترس نباشند و طرد کننده باشند یا در نقطه مقابل، مداخله کننده باشند، می توانند کودک را به سمت ایجاد یک الگوی دلبستگی دوسوگرا/مضطرب سوق دهند. کودکانی که این نوع دلبستگی را تجربه می کنند، احساس ناامنی می کنند. آنها ممکن است در تلاش برای برآورده شدن نیازهای خود به والدین بچسبند. با این حال، آنها همچنین ممکن است برای احساس آرامش توسط والدین تلاش کنند. آنها اغلب در رابطه با والدینی که رفتارشان نامنظم است، یعنی والدین گاهی اوقات در دسترس هستند و رفتار محبت آمیز دارند و گاهی اوقات به شیوه هایی فرزندان را طرد می کنند و یا مداخله می کنند که کودک را ناامید می کند و به همین دلیل کودکان مضطرب و نامطمئن می شوند.

انواع ترس از رها شدن

ممکن است از این بترسید که کسی که دوستش دارید از نظر فیزیکی شما را ترک کند و دیگر برنگردد. ممکن است ترس داشته باشید که کسی نیازهای عاطفی شما را رها کند. هر دو می توانند شما را در روابط با والدین، شریک یا دوست دور نگه دارند.

ترس از رها شدن عاطفی

ممکن است کمتر از رها شدن فیزیکی آشکار باشد، اما آسیب زا است.

همه ما نیازهای عاطفی داریم. هنگامی که این نیازها برآورده نمی شوند، ممکن است احساس کنید که مورد قدردانی قرار نگرفته اید، مورد بی مهری قرار گرفته اید و ارتباط شما قطع شده است. شما می توانید بسیار احساس تنهایی کنید، حتی زمانی که در رابطه با فردی هستید که از نظر فیزیکی حضور دارد.

اگر در گذشته، به خصوص در دوران کودکی، رها شدن عاطفی را تجربه کرده اید، ممکن است دائماً در ترس از تکرار آن زندگی کنید.

ترس از رها شدن در کودکان

گذراندن مرحله اضطراب جدایی برای نوزادان و کودکان نوپا کاملاً طبیعی است.

آنها ممکن است گریه کنند، فریاد بزنند، یا از رها شدن خودداری کنند، زمانی که والدین یا مراقب اصلی باید آنجا را ترک کنند. کودکان در این مرحله به سختی درک می‌کنند که آن شخص چه زمانی برمی‌گردد یا اینکه اصلا برمی گردد یا نه.

همانطور که آنها شروع به درک این موضوع می کنند که عزیزانشان بازمی گردند، ترسشان کمتر می شود. برای اکثر کودکان، این اتفاق تا 3 سالگی آنها رخ می دهد.

اضطراب رها شدن در روابط

ممکن است بترسید که  در یک رابطه آسیب پذیر باشید. ممکن است مشکلات اعتماد داشته باشید و بیش از حد نگران رابطه خود باشید. این امر می تواند شما را به شریک زندگی تان مشکوک کند.

به مرور زمان، اضطراب های شما می تواند باعث عقب نشینی طرف مقابل شود و این چرخه را تداوم بخشد.

ترس از رها شدن

علائم ترس از رها شدن

اگر از رها شدن می ترسید، ممکن است برخی از این علائم و نشانه ها را بشناسید:

  • حساسیت بیش از حد به انتقاد
  • مشکل در اعتماد کردن به دیگران
  • مشکل دوست یابی مگر اینکه مطمئن باشید دوستتان دارند
  • اتخاذ تدابیر شدید برای جلوگیری از طرد یا جدایی
  • الگوی روابط ناسالم
  • خیلی سریع به مردم وابسته می شوند، سپس به همان سرعت پیش می روند
  • دشواری در تعهد به یک رابطه
  • برای جلب رضایت طرف مقابل خیلی سخت کار می کنید
  • وقتی همه چیز درست نمی شود خود را سرزنش کنید
  • ماندن در یک رابطه حتی اگر برای شما سالم نباشد
  • علل ترس از رها شدن
  • مسائل رها شدن در روابط

اگر از رها شدن در رابطه فعلی خود می ترسید، ممکن است به دلیل رها شدن از نظر فیزیکی یا عاطفی در گذشته باشد. مثلا:

  • در کودکی، ممکن است مرگ یا ترک پدر یا مادر یا مراقب خود را تجربه کرده باشید.
  • ممکن است با بی توجهی والدین مواجه شده باشید.
  • ممکن است توسط همسالان خود طرد شده باشید.
  • بیماری طولانی مدت یکی از عزیزان را پشت سر گذاشتید.
  • یک شریک عاشقانه ممکن است شما را به طور ناگهانی ترک کرده باشد یا رفتاری غیرقابل اعتماد داشته باشد.
  • چنین اتفاقاتی می تواند منجر به ترس از رها شدن شود.
  • اختلال شخصیت اجتنابی

اختلال شخصیت اجتنابی یک اختلال شخصیتی است که می تواند شامل ترس از رها شدن باشد و در نتیجه فرد از نظر اجتماعی بازدارنده یا ناکافی باشد. برخی از علائم و نشانه های دیگر عبارتند از:

  • عصبی بودن
  • عزت نفس کم
  • ترس شدید از قضاوت منفی یا طرد شدن
  • ناراحتی در موقعیت های اجتماعی
  • اجتناب از فعالیت های گروهی و انزوای اجتماعی خود تحمیلی
  • اختلال شخصیت مرزی

اختلال شخصیت مرزی یکی دیگر از اختلالات شخصیتی است که ترس شدید از رها شدن می تواند در آن نقش داشته باشد. سایر علائم و نشانه ها می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • روابط ناپایدار
  • تصویر مخدوش از خود
  • تکانشگری شدید
  • نوسانات خلقی و عصبانیت نامناسب
  • مشکل تنها بودن

بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی می گویند که در کودکی مورد آزار جنسی یا جسمی قرار گرفته اند. برخی دیگر در میان درگیری های شدید بزرگ شدند یا اعضای خانواده ای با همین وضعیت داشتند.

اختلال اضطراب جدایی

اگر کودکی از اضطراب جدایی پیشی نگیرد و این امر در فعالیت های روزانه او اختلال ایجاد کند، ممکن است دچار اختلال اضطراب جدایی شود.

سایر علائم و نشانه های اختلال اضطراب جدایی می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • موارد وحشت زدگی
  • ناراحتی از فکر جدا شدن از عزیزان
  • امتناع از ترک خانه بدون عزیز یا تنها ماندن در خانه
  • کابوس های جدایی از عزیزان
  • مشکلات جسمی، مانند معده درد یا سردرد، در هنگام جدا شدن از عزیزان
  • نوجوانان و بزرگسالان نیز ممکن است به اختلال اضطراب جدایی مبتلا شوند

بیشتر بخوانید : سردرد اضطرابی

تشخیص ترس از رها شدن

ترس از رها شدن یک اختلال سلامت روان قابل تشخیص نیست، اما مطمئناً می‌توان آن را شناسایی و برطرف کرد. همچنین ترس از رها شدن می تواند بخشی از یک اختلال شخصیت قابل تشخیص یا اختلال دیگری باشد که باید درمان شود.

چگونه الگوهای دلبستگی اولیه و ترس از رها شدن در بزرگسالی ما را تحت تأثیر قرار می دهد

سابقه دلبستگی اولیه یک فرد به عنوان یک الگوی کاری درونی برای چگونگی انتظار او از روابط عمل می کند. در نتیجه، افراد ممکن است ناامنی ها و انتظارات دوران کودکی خود از نحوه رفتار دیگران را در روابط بزرگسالان خود حمل کنند. کودکانی که الگوی دلبستگی دوسوگرا را تجربه می‌کنند، ممکن است در بزرگسالی به یک الگوی دلبستگی مشغول شوند که در آن همچنان در روابط خود احساس ناامنی می‌کنند. جویس کاتلت، یکی از نویسندگان کتاب «تربیت کودکان دلسوز» می‌نویسد: «آن‌ها اغلب احساس ناامیدی می‌کنند و نقش «تعقیب‌کننده» در یک رابطه را بر عهده می‌گیرند. «آنها برای تأیید ارزش خود به شدت به شریک زندگی خود متکی هستند. از آنجایی که آنها بر اساس در دسترس بودن ناسازگار مراقبان خود ناامن بزرگ شدند، «به طرد شدن» حساس هستند. آنها رد شدن یا رها شدن را پیش بینی می کنند و به دنبال نشانه هایی می گردند که نشان می دهد همسرشان علاقه خود را از دست داده است.

بزرگسالانی که ترس از رها شدن را تجربه می کنند، ممکن است با سبک دلبستگی نگران دست و پنجه نرم کنند. آنها اغلب طرد شدن را پیش بینی می کنند و به دنبال نشانه هایی از بی علاقگی از طرف شریک خود هستند. آنها ممکن است بر اساس طردهای واقعی که در دوران کودکی خود تجربه کرده اند، حتی با نشانه های ظریف یا تصوری از طرد شدن از طرف شریک زندگی خود تحریک شوند. در نتیجه، ممکن است نسبت به شریک خود رفتاری کنترل کننده، حسادت و یا وابستگی شدید داشته باشند.

آنها ممکن است اغلب به دنبال اطمینان خاطر باشند یا بی اعتمادی نشان دهند. کاتلت می نویسد: «با این حال، وابستگی بیش از حد، خواسته ها و مالکیت آنها نتیجه معکوس می دهد و همان رها شدن را که از آن می ترسند، تسریع می کند. او توضیح می‌دهد که چگونه برخی از افرادی که ترس از رها شدن دارند، وقتی شریک زندگی‌شان توجه و اطمینانی را به آن‌ها نمی‌دهد که به آن‌ نیاز دارند تا احساس امنیت کنند، رفتاری تنبیه‌کننده، رنجش‌آور و عصبانی دارند. کاتلت می نویسد: «آنها اغلب بر این باورند که اگر به طور چشمگیری اضطراب و خشم خود را ابراز نکنند، بعید است که طرف مقابل به آنها پاسخ دهد. با این حال، برخی از افراد مبتلا به دلبستگی‌های نگران، «از ترس از دست دادن بالقوه یا طرد شدن، تمایلی به ابراز احساسات خشمگین خود نسبت به شریک زندگی خود ندارند.» این امر می تواند باعث ایجاد و سرکوب احساساتشان شود و در نهایت فوران احساسات شدید. این افراد حتی اگر در حال سرکوب یا انتقال احساسات قوی خود باشند،  بر اساس رویدادهای گذشته خود در زمان حال تحریک می شوند. بنابراین، حل این احساسات کلیدی برای احساس قوی تر در خود و تجربه روابط سالم تر است.

سبک دلبستگی اولیه یک فرد نیز می تواند بر انتخاب شریک زندگی او تأثیر بگذارد. مردم اغلب شریک هایی را انتخاب می کنند که با الگوهای گذشته خود مطابقت دارند. به عنوان مثال، اگر در کودکی احساس می کردند که نادیده گرفته شده اند، ممکن است شریکی را انتخاب کنند که خود محور باشد. مردم به ندرت از این روند آگاه هستند، اما ممکن است برای فردی که آنها را به یاد شخصی از گذشته خود می اندازد، جذابیت بیشتری احساس کنند؛ یا ممکن است راه هایی برای بازسازی جو عاطفی دوران کودکی خود بیابند. افرادی که از رها شدن می‌ترسند، اغلب نه تنها شریک‌هایی را انتخاب می‌کنند که کمتر در دسترس هستند، بلکه ممکن است شرکای خود را نیز تحریف کنند و معتقدند که شریکشان بیشتر از خودشان طرد می‌شود. در نهایت، آنها حتی گاهی اوقات طرف مقابل را به روش هایی تحریک می کنند که بر طرف مقابل آنها تأثیر می گذارد تا عقب بکشد و فاصله بیشتری ایجاد کند. با توجه به این الگوها، که دکتر. رابرت و لیزا فایرستون «انتخاب، تحریف و تحریک» می نامد، می‌تواند به افرادی که ترس از رها شدن دارند کمک کند تا انتخاب‌های بهتری داشته باشند و در نتیجه امنیت بیشتری ایجاد کنند.

چگونه می توانیم بر ترس از رها شدن غلبه کنیم و الگوهای دلبستگی خود را تغییر دهیم؟

خوشبختانه، سبک دلبستگی یک فرد ثابت نیست. ما می‌توانیم در بزرگسالی به روش‌های مختلفی دلبستگی ایمن را ایجاد کنیم. همانطور که دکتر لیزا فایرستون، که اخیراً در دوره آنلاین ایجاد حس زندگی شما: درک گذشته برای آزادی حال و توانمندسازی آینده خود با دکتر دانیل سیگل مشارکت داشته است، می گوید: «آنچه در یک رابطه شکسته می شود اغلب قابل اصلاح است.» منظور او از این موضوع این نیست که می توان از شریک فعلی فرد انتظار داشت که خلاءها را پر کند یا همه زخم های دوران کودکی او را التیام بخشد، بلکه این است که تجربه یک دلبستگی ایمن می تواند الگوی جدیدی برای روابط و نحوه رفتار افراد در آنها ارائه دهد. اگر فردی بتواند با فردی که سابقه طولانی در دلبستگی ایمن دارد، رابطه برقرار کند، آن شخص می‌تواند یاد بگیرد که مجبور نیست ناامیدانه به شخصی بچسبد تا نیازهایش برآورده شود. راه دیگری برای افراد برای ایجاد امنیت بیشتر در درون خود از طریق درمان است. تجربه یک رابطه ایمن با یک درمانگر می تواند به فرد کمک کند دلبستگی ایمن به دست آورد.

تحقیقات دلبستگی بیشتر نشان داده است که این فقط اتفاقاتی که برای افراد در دوران کودکی می افتد نیست که بر روابط بزرگسالی آنها تأثیر می گذارد. این است که آنها چقدر احساس می کنند و درد کامل آنچه برایشان اتفاق افتاده است را احساس می کنند. ما به عنوان انسان قربانیان درمانده گذشته خود نیستیم، اما برای ایجاد آینده بهتر باید با گذشته خود روبرو شویم. یکی از مؤثرترین راه‌ها برای ایجاد دلبستگی ایمن برای شخص، درک داستان خود است. دکتر دانیل سیگل در مورد اهمیت ایجاد یک روایت منسجم در کمک به افراد برای احساس امنیت و تقویت در درون خود صحبت می کند. وقتی مردم داستان خود را معنا می کنند و آن را منتقل می کنند، با الگوها و محرک های آنها آشنا می شوند و به طور غریزی در یک رابطه واکنش نشان نمی دهند – چه با یک شریک عاشقانه یا با فرزندانشان. وقتی مردم گذشته خود را درک می کنند، ممکن است کمتر احساس ترس شدید  از رها شدن داشته باشند. با این حال، حتی زمانی که احساس ترس می کنند، بهتر می توانند خود را آرام کنند. آنها می توانند تشخیص دهند که ترس آنها از کجا می آید و به کجا تعلق دارد و می توانند اقداماتی را انجام دهند که منطقی تر و متناسب با واقعیت زندگی فعلی آنها باشد. آنها می توانند روابط خود را  تقویت کنند، نه اینکه با ترس و ناامنی واکنش نشان دهند و فاصله ای را ایجاد کنند که از آن می ترسند.

استراتژی هایی برای آرام شدن در هنگام تجربه ترس از رها شدن

هر یک از ما ترس از تنها ماندن داریم. بسیاری از ما با برخی از احساسات اساسی دست و پنجه نرم می کنیم اینکه دوست داشتنی نیستیم یا آنطور که هستیم پذیرفته نمی شویم. همه ما یک «صدای درونی انتقادی» داریم، یک گفتگوی درونی منفی که به طور مزمن از ما انتقاد می کند یا به ما توصیه بدی می کند. این «صدا» اغلب ترس ما از رها شدن را تداوم می بخشد: «او شما را ترک خواهد کرد» یا «او احتمالاً دارد خیانت می کند». از آنجایی که همه ما «صداها» و آلارم هایی داریم که وقتی احساس می کنیم به صدا در می آیند، داشتن ابزارها و استراتژی هایی برای آرام کردن خود وقتی متوجه می شویم که ترس هایمان تقویت می شود، مفید است. یکی از منابع مفید این جعبه ابزار برای کمک به افراد برای کنار آمدن با اضطراب است که  تمرین‌هایی را فهرست می‌کند که برای هر کسی مفید است که در هنگام احساس تحریک از آنها استفاده کند.

یکی دیگر از روش های عمومی که باید اتخاذ شود، مهربانی به خود است. محقق دکتر کریستین نف مطالعاتی انجام داده است که فواید بیشماری از مهربانی به خود را آشکار کرده است. افزایش مهربانی به خود در واقع برای ایجاد عزت نفس مفید است، زیرا مهربانی به خود چندان بر قضاوت و ارزیابی تمرکز نمی کند. بلکه شامل سه عنصر اصلی است:

  • مهربانی با خود: این امر به این ایده اشاره دارد که مردم باید نسبت به خود در مقابل قضاوت، مهربان باشند. این کار در تئوری ساده به نظر می رسد اما در عمل بسیار دشوارتر است. هرچه افراد بیشتر نسبت به خود و مبارزاتشان نگرش گرم و پذیرنده داشته باشند، در مواجهه با شرایط دشوار احساس قوی‌تری خواهند داشت. همه ما می‌توانیم دوست بهتری برای خود باشیم، حتی اگر احساس کنیم توسط شخص دیگری آسیب دیده یا رها شده‌ایم.
  • ذهن‌آگاهی: هوشیار بودن مفید است، زیرا به افراد کمک می‌کند تا بیش از حد افکار و احساسات خود را شناسایی نکنند، به گونه‌ای که به آنها اجازه می‌دهد فریب بخورند. وقتی افراد از چیزی مانند رها شدن احساس ترس می کنند، معمولا افکار بی رحمانه و نادرست زیادی نسبت به خود دارند که ترس را تداوم می بخشد. تصور کنید که می توانید این افکار و احساسات را بدون اینکه اجازه دهید آنها شما را تحت تأثیر قرار دهند، تصدیق کنید. آیا می توانید نگرش ملایم تری نسبت به خود داشته باشید و اجازه دهید این افکار به جای شناور شدن با آنها مانند ابرهایی در آسمان بگذرند – بدون اینکه احساس خود را نسبت به خود و اغلب واقعیت از دست بدهید؟
  • حس انسانیت مشترک: هرچه هر یک از ما بیشتر بپذیریم که انسان هستیم و مانند همه انسان ها در زندگی خود مبارزه خواهیم کرد، مهربانی و قدرت بیشتری می توانیم در خود پرورش دهیم. اگر افراد بتوانند به طور مداوم به یاد بیاورند که تنها نیستند و شایسته هستند، می توانند به خود کمک کنند تا آن پیام های بی رحمانه و نادرست را باور نکنند و به آنها بگویند که رها خواهند شد یا ناخواسته هستند.

منبع

https://www.healthline.com/health/fear-of-abandonment#helping-others

https://www.psychalive.org/fear-of-abandonment/

 

مطالب مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *